
از ژینا تا ماهو و جمعه خونین زاهدان؛ قصه ناتمام خون و تبعیض علیه زنان بلوچ
برمش/ ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ نامی را در تاریخ ایران جاودانه کرد: ژینا (مهسا) امینی. دختری جوان که تنها به جرم «بدحجابی» در بازداشت گشت ارشاد جان سپرد. قتل او نه یک حادثه فردی، که نماد یک ساختار بود؛ ساختاری که زنان را در تنگنای اجبار، تحقیر و مرگ قرار میدهد.
اما پژواک این فاجعه در بلوچستان، سرزمینی که دهههاست زیر بار فقر و تبعیض خمیده، رنگی تلختر به خود گرفت.
تنها دو هفته پیش از مرگ زینا، در ۱۰ شهریور، در بازداشتگاهی در چابهار، فرمانده نیروی انتظامی به نام ابراهیم کوچکزایی به یک دختر ۱۵ ساله بلوچ تجاوز کرد. این نه فقط تعرض به جسم یک کودک، که شکستن حرمت یک ملت بود.
حکومت به جای مجازات مجرم، خانواده قربانی را به حصر و تهدید کشاند. دهان روحانیونی که لب به اعتراض گشودند بسته شد. فعالان زیر سایه بازداشت و تهدید قرار گرفتند. گویی عدالت نه برای قربانی که برای متجاوز تعریف شده بود.
در روزهای بعد، جوانان بلوچ با خشم و درد به خیابان آمدند. بر دیوارها نوشتند، جادهها را بستند و فریاد زدند. صدایشان اما با گلوله پاسخ گرفت. اینترنت قطع شد، دهها نفر بازداشت شدند، و آتش خشم مردم گستردهتر شد.
۸ مهر ۱۴۰۱، روزی که به «جمعه خونین زاهدان» معروف شد، این آتش به اوج رسید. نمازگزاران و معترضان هنوز صفهای نماز را ترک نکرده بودند که رگبار گلولهها بر سرشان بارید. صدها نفر کشته و زخمی شدند؛ خون در خیابانهای زاهدان جاری شد.
در این سرزمین، زن بودن یعنی قربانی مضاعف بودن. ماهو بلوچ در بازداشتگاه به تجاوز تن داد. سنگین (زر بیبی) اسماعیلزهی، بانوی ۶۰ سالهای که در برابر خانهاش هدف گلوله قرار گرفت، پس از ماهها درد و رنج با نخاعی فلج، جان سپرد.
مادران بیشماری با چشمهای پر از خون و اشک، پیکر پسران جوان خود را بر دوش گرفتند. دختران خردسال، داغ یتیمی را با نام بلوچستان آموختند. زن بلوچ، در این چرخه مرگ، بار دوگانهای را حمل میکند: هم قربانی گلوله و زندان است، هم وارث داغ و اندوه خانواده.
جمعه خونین زاهدان تنها یک روز نبود. زخمی بود که همچنان میجوشد. هنوز مجروحانی با بدنهای پر از عفونت در بیمارستانها جان میبازند. هنوز مادرانی هر صبح با کابوس فقدان از خواب میجهند. هنوز دختران نوجوان با ترس از تکرار سرنوشت ماهو در خانهها خاموش نشستهاند.
از تجاوز به یک دختر ۱۵ ساله تا قتل یک دختر ۲۲ ساله کورد، از شلیک به نمازگزاران تا مرگ دیرهنگام مجروحان، همه اینها پازل یک واقعیتاند: نقض سازمانیافته حقوق بشر در ایران. جنایتی که مرز جغرافیا و ملیت را نمیشناسد، اما در بلوچستان رنگی عمیقتر و خونینتر به خود گرفته است.
تاریخ این روزها را فراموش نخواهد کرد.
نام مهسا، ماهو و زر بیبی چون سه نقطه بر پیکره تاریخ نقش بستهاند: سه زن، سه روایت از ستم، و سه گواه بر این حقیقت که زنان در ایران، بهویژه زنان بلوچ، بیش از همه بار خشونت و تبعیض را بر دوش میکشند.
این قصه ناتمام است، تا روزی که عدالت برپا شود و خون بیپاسخ زنان این سرزمین به دادخواهی برسد.
#برمش_صدای_زنان_بلوچستان
Bramsh-Balochistan woman’s voice
تلاش برای دستیابی به برابری جنسیتی و رفع هر گونه تبعیض و پیشبرد فعالیتها بر بنیاد حقوق بشر سازمان ملل میتوانید از طریق لینک های زیر با بِرَمْش همراه باشید:
وبسایت برمش :
www.Bramsh.org
Instagram:
https://www.instagram.com/bramsh_org
Telegram:
https://t.me/bramshbalochistan