تأیید حکم اعدام شریفه محمدی، فعال کارگری، در دیوان عالی کشور
برمش/ امروز شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، امیر رئیسیان، وکیل شریفه محمدی، از تأیید حکم اعدام این فعال کارگری در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور خبر داد. به گفته آقای رئیسیان، همین شعبه پیشتر به دلیل ایرادات متعدد، از جمله نبود ارتباط موکلش با عملیات مسلحانه و عدم اثبات عضویت در گروه «باغی»، حکم را نقض کرده بود.
پس از نقض اولیه، پرونده به شعبه دوم دادگاه انقلاب رشت ارجاع شد، اما این دادگاه مجدداً و صرفاً بر اساس «نظریه ضابط» حکم اعدام صادر کرد. اکنون دیوان عالی کشور، بدون رفع ایرادات قبلی، این رأی را تأیید کرده است.
وکیل شریفه محمدی با انتقاد از روند رسیدگی این پرونده گفت: «رأی صادرشده تکرار حکم قبلی است و انتظار میرفت دیوان عالی کشور دوباره آن را نقض کند.» او افزود که همچنان به پیگیری اعاده دادرسی و توقف اجرای حکم امیدوار است.
شریفه محمدی در آذرماه ۱۴۰۲ بازداشت شد. تیرماه ۱۴۰۳ شعبه اول دادگاه انقلاب رشت او را به اتهام «بغی» به اعدام محکوم کرد. مهر همان سال دیوان عالی کشور این حکم را نقض کرد، اما در ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ شعبه دوم دادگاه انقلاب رشت بار دیگر او را به اعدام محکوم کرد.
#برمش_صدای_زنان_بلوچستان
Bramsh-Balochistan woman’s voice
تلاش برای دستیابی به برابری جنسیتی و رفع هر گونه تبعیض و پیشبرد فعالیتها بر بنیاد حقوق بشر سازمان ملل میتوانید از طریق لینک های زیر با بِرَمْش همراه باشید:
اعدام در سایه فقر و خشونت خانگی؛ پرونده «گلی کوهکن» و پرسشهای بیپاسخ نظام عدالت کیفری
برمش/ پرونده «گلی کوهکن»، زن ۲۶ ساله محبوس در زندان امیرآباد گرگان، این روزها به یکی از نمادهای آشکار تقاطع سه بحران بزرگ در ایران بدل شده است: خشونت خانگی، فقر ساختاری و ناکارآمدی نظام عدالت کیفری در حمایت از قربانیان.
گفتنی است گلی کوهکن از نوجوانی در معرض خشونت شدید خانگی از سوی همسر خود بوده است. او در ۱۸ سالگی، در جریان یک نزاع خانوادگی که به قتل همسرش انجامید، بازداشت شد. در طول بازجویی، بدون حضور وکیل و تحت فشار، اعترافی علیه خود امضا کرد که اکنون مبنای صدور حکم اعدام قرار گرفته است. این وضعیت، بازتاب مشکلی گستردهتر است که بسیاری از زنان ایرانی – بهویژه در مناطق محروم – با آن مواجهاند: نبود سازوکارهای حمایتی برای خروج از چرخه خشونت و بیتوجهی به زمینههای اجتماعی و روانی وقوع جرم.
بر اساس قوانین قصاص در ایران، امکان توقف اجرای حکم اعدام با جلب رضایت خانواده مقتول وجود دارد. در این پرونده، خانواده مقتول دو شرط گذاشتهاند: پرداخت ۱۰ میلیارد تومان دیه و خروج همیشگی گلی از گرگان. این مبلغ برای زنی که نه دارایی دارد و نه حامی خانوادگی، عملاً معادل یک حکم مرگ تدریجی است. اینجا، عدالت به کالایی بدل شده که تنها با توان مالی میتوان آن را خرید؛ مسئلهای که نابرابری اقتصادی را به تفاوت میان مرگ و زندگی تبدیل میکند.
پرونده گلی کوهکن، ضعف بنیادی در رویکرد دستگاه قضایی به پروندههای خشونت خانگی را برملا میکند. در بسیاری از کشورها، دادگاهها هنگام بررسی چنین پروندههایی، سابقه خشونت، شرایط روانی متهم و فقدان حمایتهای اجتماعی را بهعنوان عوامل کاهنده مجازات لحاظ میکنند. اما در اینجا، فقدان این ملاحظات سبب شده که یک قربانی خشونت، به جای حمایت، در آستانه اعدام قرار گیرد.
اعدام زنان به دلیل جرایمی که در بستر خشونت خانگی رخ داده، نهتنها یک موضوع حقوقی، بلکه یک بحران اجتماعی و اخلاقی است. هر اعدام، تنها پایان زندگی یک فرد نیست، بلکه زنجیرهای از آسیبها را بر کودکان، خانوادهها و جامعه تحمیل میکند. گلی کوهکن مادر یک کودک خردسال است که آیندهاش در صورت اجرای حکم، با آسیبهای روانی و اجتماعی جدی روبهرو خواهد شد.
پروندههایی مانند گلی کوهکن نیازمند یک رویکرد چندوجهی است:
۱. مداخله فوری نهادهای مدنی و خیرین برای تأمین مبلغ دیه و جلوگیری از اجرای حکم.
۲. اصلاح قوانین قصاص و دادرسی کیفری با در نظر گرفتن عوامل زمینهساز جرم، بهویژه خشونت خانگی.
۳. ایجاد شبکههای حمایتی برای زنان قربانی خشونت که امکان خروج از روابط خطرناک و دسترسی به وکیل را فراهم کند.
پرونده گلی کوهکن یک هشدار است؛ هشدار نسبت به جامعهای که در آن، فقر و بیپناهی میتواند به همان اندازه کشنده باشد که گلوله یا طناب دار. نجات جان او تنها یک اقدام انسانی نیست، بلکه قدمی در جهت اصلاح ساختاری نظام عدالت و کاهش خشونت علیه زنان در ایران است.
#برمش_صدای_زنان_بلوچستان
Bramsh-Balochistan woman’s voice
تلاش برای دستیابی به برابری جنسیتی و رفع هر گونه تبعیض و پیشبرد فعالیتها بر بنیاد حقوق بشر سازمان ملل میتوانید از طریق لینک های زیر با بِرَمْش همراه باشید:
برمش/ در شامگاه ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، استاد نوربخش با اجرای بداههنوازی اصیل بلوچ در جشنواره تابستانی اروپا در هامبورگ، موسیقی نواحی بلوچستان را به جهانیان معرفی کرد. موسیقی بلوچستان یکی از کهنترین، پراحساسترین و بداههمحورترین اشکال موسیقی محلی جنوبشرق آسیا است که نسلبهنسل، بدون نتنویسی، تنها از دل به دل منتقل شده است.
سازهایی مانند سُروز، قیچک، بنجو، دونلی و ڈهل روح این موسیقی را میسازند. موسیقی بلوچ همواره بر پایه احساس، روایت و بداهه استوار بوده و نه تنها توسط مردان، بلکه توسط زنان بلوچ نیز حفظ و گسترش یافته است. از چهرههای شاخص معاصر میتوان به سوگل خجسته اشاره کرد؛ نوازنده و خواننده بلوچ که با تحصیلات آکادمیک موسیقی، امروز در اروپا به اجرا و آموزش موسیقی بلوچستان مشغول است. او نماینده نسل تازهای از زنان هنرمند بلوچ است که موسیقی بومی را با صدایی زنانه و جهانی روایت میکنند.
اجرای استاد نوربخش در هامبورگ، صدای زندهی بلوچستان بود که امشب از قلب اروپا شنیده شد؛ صدایی که همچنان از دل برمیخیزد و بر دل مینشیند.
#برمش_صدای_زنان_بلوچستان
Bramsh-Balochistan woman’s voice
تلاش برای دستیابی به برابری جنسیتی و رفع هر گونه تبعیض و پیشبرد فعالیتها بر بنیاد حقوق بشر سازمان ملل میتوانید از طریق لینک های زیر با بِرَمْش همراه باشید:
یعقوب مهرنهاد؛ صدایی که خاموش نشد، نوری که در تاریکی بلوچستان روشن ماند.
برمش/ بلوچستان سرزمین قصههای ناگفته است؛ سرزمینی که قهرمانانش در سکوت پرورش مییابند و در سایههای بیعدالتی جان میسپارند. اما گاهی، در دل همین ظلمت، کسی ظهور میکند که با «کلمه» به جنگ تاریکی می رود. کسی که اسلحهاش نه گلوله، بلکه «قلم» است. یکی از آن ستارگان خاموشنشدنی، “یعقوب مهرنهاد” بود.
او نه فرمانده بود، نه سیاستمدار. او عاشقی بود که به عشق بلوچستان مینوشت. برای ملتش، برای سرزمینش. وبلاگش تریبونی بود برای فریاد بیصدای ملت بلوچ و پرچم بلوچستان بر صفحهاش چون نوری در دل تاریکی میدرخشید. اما همین صدا، همین پرچم، خار در چشم حکومتی شد که از حقیقت میترسد.
رژیم جمهوری اسلامی ایران با ناتوانی در خاموشکردن این صدا، چاره را در شکستن قلمش دید. یعقوب را گرفتند، شکنجه کردند، در دادگاهی نمایشی متهمش کردند به محاربه، تنها به جرمِ نوشتن و سحرگاه ۱۴ مرداد ۱۳۸۷، صدای قلمش را در زندان زاهدان خفه کردند.
اما نمیدانستند که صداها نمیمیرند. نمیدانستند که از هر واژهای که یعقوب نوشت، هزار صدا خواهد رویید. یعقوب اعدام شد، اما ندای آزادی و عدالت او هنوز از کوههای بلوچستان طنینانداز است.
یاد یعقوب مهرنهاد، این فرزند جاودان بلوچستان، تا ابد زنده است. راهش ادامه دارد، و قلمهای بسیاری اکنون جای او را گرفتهاند.
«راه را رفتهای یعقوب؛ ما ادامهاش میدهیم.»
#برمش_صدای_زنان_بلوچستان
Bramsh-Balochistan woman’s voice
تلاش برای دستیابی به برابری جنسیتی و رفع هر گونه تبعیض و پیشبرد فعالیتها بر بنیاد حقوق بشر سازمان ملل میتوانید از طریق لینک های زیر با بِرَمْش همراه باشید:
حضور بانُک “مهرنگ بلوچ” و سایر اعضای بازداشتشده سازمان بلوچ یکجهتی در دادگاه شهر کویته
برمش/ امروز شنبه ۱۱ مرداد ماه ۱۴۰۴، دکتر “مهرنگ بلوچ” رئیس سازمان همبستگی بلوچ (بلوچ یکجهتی) به همراه دیگر اعضای بازداشتشده این سازمان، در حالی تحت تدابیر شدید امنیتی در دادگاه ویژه رسیدگی به جرائم تروریستی در کویته حاضر شدند که بیش از چهار ماه از بازداشت شماری از آنها میگذرد.
پیشتر در روز جمعه ۲۷ تیر ماه ۱۴۰۴، قاضی دادگاه، با درخواست پلیس برای تمدید بازداشت آنان موافقت کرده و دستور ادامه بازداشت این فعالان را به مدت ۱۵ روز دیگر صادر کرده بود.
در جلسه پیشین دادگاه علاوه بر دکتر مهرنگ بلوچ، پنج فعال برجسته بلوچ از جمله “بیبرگ زهری”، “بیبو بلوچ”، “صبغتالله شاه، “عبدالغفار قمبرانی” و “گلزادی بلوچ” نیز در این دادگاه حضور داشتند. ریاست این جلسه بر عهده قاضی “محمدعلی مبین” بوده است که با ادعای ادامه تحقیقات، این افراد را مجدداً به بازداشت پلیس تحویل داده است.
گفتنی است که از روز چهارشنبه ۲۵ تیر ماه ۱۴۰۴، خانوادههای دکتر “مهرنگ بلوچ”، “بیبو بلوچ”، “صبغتالله شاهجی” و دیگر فعالان بازداشتشده بلوچ با برپایی خیمهای اعتراضی در مقابل باشگاه خبرنگاران در شهر اسلامآباد، پایتخت پاکستان، خواستار آزادی بیقید و شرط عزیزان خود شدند که با گذشت دو هفته مسئولان حکومتی پاسخگو نشدند.
پیشتر در روز سهشنبه ۲۴ تیر ماه، سازمان عفو بینالملل با انتشار بیانیهای فوری از مقامات پاکستانی خواست تا این شش فعال بلوچ را فوراً و بدون قید و شرط آزاد کنند. در این بیانیه تأکید شده بود که این افراد صرفاً به دلیل استفاده از حق آزادی بیان و تجمع مسالمتآمیز بازداشت شدهاند و دولت پاکستان نباید با طرح اتهامات واهی، مدت بازداشت آنها را بهطور خودسرانه تمدید کند.
این هشدار در حالی صادر شده که صبح سهشنبه ۱۷ تیر ماه، پس از گذشت بیش از سه ماه از بازداشت این فعالان، آنان بهطور ناگهانی از وضعیت بازداشت موقت تحت قانون ۳ MPO خارج و به دادگاه موسوم به ضدتروریسم (ATC) در شهر کویته منتقل شدند و این دادگاه نیز بدون ارائه هیچگونه شواهد معتبر، دستور بازداشت دهروزه برای هر شش فعال صادر و آنها را تحویل پلیس کویته داده بود.
بازداشت این فعالان، به دنبال تجمع گسترده مردم بلوچ در روز جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴ در شهر شال (کویته) صورت گرفت؛ اعتراضی مسالمتآمیز که در واکنش به بازداشتها و ناپدیدسازیهای قهری شهروندان بلوچ و دفن مخفیانه اجساد قربانیان توسط نهادهای امنیتی شکل گرفته بود، اما با یورش نظامیان پاکستان به خشونت کشیده شد و دستکم سه کشته، از جمله یک کودک ۱۲ ساله و چندین زخمی بر جای گذاشت.
#برمش_صدای_زنان_بلوچستان
Bramsh-Balochistan woman’s voice
تلاش برای دستیابی به برابری جنسیتی و رفع هر گونه تبعیض و پیشبرد فعالیتها بر بنیاد حقوق بشر سازمان ملل میتوانید از طریق لینک های زیر با بِرَمْش همراه باشید:
تحلیل رسمی از کشتار شهروندان بلوچ در اصفهان و روند خشونت سیستماتیک علیه ملت بلوچ
برمش/ روز جمعه ۳ مرداد ماه ۱۴۰۴، حادثه تلخ کشته شدن یازده شهروند بلوچ در محورهای کویری استان اصفهان، بار دیگر مسئله برخورد خشونتبار و تبعیضآمیز نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران با مردم بلوچ را به صدر اخبار رساند. این رخداد در ادامه دههها سرکوب، اعدام، تبعیض سیستماتیک و قتلهای میدانی علیه ملت بلوچ، نشان از شکلگیری الگویی منظم از خشونت ساختاری دارد که با اصول انسانی، قانونی و بینالمللی در تضاد کامل قرار دارد.
۱. واقعیت حادثه اصفهان: مجازات بدون محاکمه در جریان این عملیات، یازده شهروند بلوچ، از جمله هشت نفر از یک خانواده، هدف حمله زمینی و هوایی نیروهای امنیتی قرار گرفتند. اسامی قربانیان همگی از یک طایفه و ساکن زاهدان گزارش شدهاند. مقامات پلیس و رسانههای دولتی، قربانیان را “اشرار” و “قاچاقچیان” معرفی کردهاند، بدون آنکه هیچ سند قضایی، مدرک اثبات جرم یا روند دادرسی قانونی ارائه گردد. این رویکرد، شکل بارزی از مجازات پیشدستانه و فراقانونی است که مشروعیت خود را از برچسبزنی قومی میگیرد.
۲. روند تاریخی خشونت علیه بلوچها: کشتار اصفهان تنها بخشی از یک زنجیره بلند از قتل، اعدام و سرکوب گسترده ملت بلوچ است. از دهه ۶۰ (کشتار کلابید) تا جمعه خونین زاهدان در مهرماه ۱۴۰۱، شواهد فراوانی دال بر جنایات جمعی علیه بلوچها در مناطق روستایی و شهری ثبت شده است. روستاهایی که تمام مردانشان کشته یا ناپدید شدهاند، خانوادههایی که نسلکشی شدهاند و کودکانی که در سایه گلوله و قناسه به جای نان و کتاب رشد یافتهاند.
۳. ابزار مشروعسازی سرکوب: اتهام مواد مخدر و شرارت در بیشتر موارد، جمهوری اسلامی ایران برای توجیه کشتار بلوچها به اتهامهایی چون قاچاق مواد مخدر یا عضویت در گروههای مسلح متوسل میشود. این اتهامها بدون طی مراحل قضایی و صرفاً بر اساس عملیاتهای نظامی انجام میشود. این شیوه، نه تنها غیرقانونی و ضدحقوق بشری است، بلکه زمینهساز حذف سیستماتیک یک ملت از عرصه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور است.
۴. پیامدهای انسانی و اجتماعی: افزایش زنان بیسرپرست و کودکان یتیم در نتیجه کشته شدن سرپرستان خانوادهها.
فروپاشی ساختارهای سنتی و معیشتی در جامعه بلوچ.
عمیقتر شدن شکاف ملی و کاهش اعتماد عمومی به حکومت.
۵. بر اساس شواهد موجود، این اقدامات مصداق نسلکشی سیستماتیک است:
هدفگیری ملتی مشخص (بلوچها)
کشتار جمعی بدون محاکمه
اعمال فشارهای اقتصادی، آموزشی و بهداشتی
تبعید و سلب هویت قربانیان
۶. درخواست برای ورود نهادهای بینالمللی: ما از سازمان ملل متحد، گزارشگر ویژه حقوق بشر، سازمان عفو بینالملل و دیگر نهادهای حقوق بشری میخواهیم که:
نسبت به تشکیل کمیته حقیقتیاب مستقل در مورد کشتارهای بلوچستان اقدام کنند.
فرماندهان و مقامات نظامی دخیل در این جنایات را تحریم و مورد پیگرد بینالمللی قرار دهند.
جمهوری اسلامی ایران را ملزم به پاسخگویی شفاف، مستند و مستدل در خصوص کشتهشدگان نمایند.
۷. نتیجهگیری: خشونت علیه مردم بلوچ تنها یک مسئله برای ملتی مشخص نیست؛ تهدیدی است برای اخلاق، انسانیت و عدالت برای کل ملت ها در ایران. اگر امروز در برابر این کشتارها سکوت شود، فردا قربانیان دیگری از میان سایر ملت ها و طبقات جامعه خواهند بود. سکوت در برابر نسلکشی، همدستی با آن است.
ملت بلوچ همچنان ایستاده است؛ اما این ایستادگی نیازمند حمایت مشترک ایرانیان و وجدان جهانی است. پایان این خشونت، نه با گلوله، بلکه با اتحاد، عدالت و حقیقت خواهد بود.
#برمش_صدای_زنان_بلوچستان
Bramsh-Balochistan woman’s voice
تلاش برای دستیابی به برابری جنسیتی و رفع هر گونه تبعیض و پیشبرد فعالیتها بر بنیاد حقوق بشر سازمان ملل میتوانید از طریق لینک های زیر با بِرَمْش همراه باشید:
از زمین تا آسمان؛ رنجهای دختر بلوچ در سایه تبعیض و فراموشی
✍️مراد بلوچ
برمش/ در ایران امروز، دختر بودن خود بهتنهایی چالشی است، اما دختر بلوچ بودن، چیزی فراتر از چالش، بلکه تجربهای از زیستن در حاشیهی حاشیههاست. اگر چه در شهرهای مرکزی کشور، مسئله پوشش و حجاب اجباری، به نمادی از مبارزه برای آزادی بدل شده، اما در جغرافیای رنجکشیدهای چون بلوچستان، مسئله دختر بلوچ، نه تنها پوشش، بلکه بودن است؛ بودن با کرامت، بودن با امید، بودن با حداقل حقوق انسانی.
جنگ دختر تهرانی برای انتخاب، جنگ دختر بلوچ برای زنده ماندن دختر تهرانی شاید امروز درگیر مبارزهای سیاسی-فرهنگی برای حق انتخاب پوشش خود باشد؛ حقی که باید در جامعهای آزاد بدیهی تلقی شود. او در دانشگاهها تحصیل میکند، در خیابانها اعتراض میکند، و آیندهای هرچند مبهم اما قابل تصور دارد. اما دختر بلوچ اغلب از همان ابتدا از مدار دید جامعه خارج شده است. او نه تنها در محرومیت شدید از آموزش و بهداشت زندگی میکند، بلکه آیندهاش نیز در گرداب فقر، ازدواجهای اجباری، نبود امنیت و زیرساختهای حیاتی مدفون شده است.
دختر بلوچ به دنبال برداشتن روسری نیست؛ او نخست به دنبال سقفی برای تحصیل، پزشکی برای درمان، و امنیتی برای خوابیدن بدون ترس از گلوله است.
مردم بلوچستان، در سرزمین مادری خود، احساس بیگانگی میکنند. این حس نه از سوی مردم، بلکه در اثر یک تبعیض ساختاری و تاریخی از سوی حاکمیت شکل گرفته است. تبعیضی که در لایههای مختلف حیات اجتماعی، از زبان و مذهب گرفته تا اشتغال و آموزش، خود را نشان میدهد.
در تهران، اگر کودکی در خیابان کار کند، واکنش جامعه مدنی و رسانهها آن را به مسئلهای ملی بدل میکند. اما در بلوچستان، کودکان کار بخشی از واقعیت روزمرهاند؛ کودکانی که برای زنده ماندن، مدرسه را رها کرده و به کولبری، سوختبری یا ازدواج زودهنگام سوق داده میشوند.
حتی در دستگاه قضایی، عدالت برای بلوچ و غیر بلوچ، رنگ و معنای یکسانی ندارد. جرمهایی یکسان، در بلوچستان و تهران، احکام متفاوتی در پی دارند. اجرای احکام، بازداشتها، محاکمهها و حتی صدور حکم اعدام، با نگاهی دوگانه انجام میشود. این واقعیت تلخ، نه تنها بر اعتماد مردم بلوچستان به نظام حقوقی کشور ضربه زده، بلکه احساس شهروند درجهدو بودن را در ذهن نسل جدید بلوچ تثبیت کرده است.
پایان کودکی، آغاز فراموشی در بسیاری از مناطق بلوچستان، دختران بسیار زودتر از سن قانونی از مدرسه جدا میشوند. بسیاری از آنها هرگز اجازه ورود به دبیرستان را نمییابند و برخی حتی در سنین پایین ازدواج میکنند، نه با خواست قلبی، بلکه در قالب سنتهایی که در غیاب قانون و آموزش و حمایت اجتماعی، پابرجا ماندهاند.
دختر بلوچ، بسیار پیش از آنکه فرصت رویاپردازی بیابد، با واقعیت خشن فقر، تبعیض و محرومیت روبهرو میشود. در حالیکه همسنوسال او در شهرهای بزرگ، به آیندهی شغلی و تحصیلی خود میاندیشد، او باید فکر کند که چگونه از ازدواج اجباری بگریزد، چگونه در برابر تجاوز در مدرسه یا خانه یا خیابان مقاومت کند و چگونه خود را از سرنوشتی از پیش نوشته شده، رهایی بخشد.
دردهای بلوچستان در رسانههای رسمی جایی ندارد. روایت غالب، یا آنها را نادیده میگیرد، یا به امنیتیترین شکل ممکن بازنمایی میکند. دختر بلوچ اما نیازمند روایت انسانی است، نه امنیتی. او نیاز دارد دیده شود، شنیده شود و حمایت شود؛ نه بهعنوان تهدیدی برای نظام، بلکه بهعنوان انسانی که کرامتش زیر آوار بیعدالتی دفن شده است.
عدالت اجتماعی، بدون درک تفاوت دردها ممکن نیست. اگر دختر تهرانی برای آزادی پوشش میجنگد، باید بداند که خواهر بلوچش هنوز در پی امنیت، آموزش و بهداشت اولیه است. اگر مردم تهران خواهان تغییرند، باید صدای مردم بلوچستان را نیز بازتاب دهند؛ صدایی که سالهاست در پسزمینهی تاریخ، از گلوی زنان و دختران بلوچ، بیپاسخ مانده است.
به رسم انسانیت، به رسم عدالت، باید بپذیریم که همهی ایران، تهران نیست. و تا زمانی که بلوچستان زنده نماند، هیچکس در ایران طعم آزادی و برابری را نخواهد چشید.
#برمش_صدای_زنان_بلوچستان
Bramsh-Balochistan woman’s voice
تلاش برای دستیابی به برابری جنسیتی و رفع هر گونه تبعیض و پیشبرد فعالیتها بر بنیاد حقوق بشر سازمان ملل میتوانید از طریق لینک های زیر با بِرَمْش همراه باشید:
مقاومت زنان بلوچ در انده میرجاوه؛ شکست یک یورش دیگر جمهوری اسلامی ایران به بلوچستان
برمش/ روز دوشنبه ۳۰ تیر ماه ۱۴۰۴، نیروهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران با یازده خودروی زرهی و شخصی، از «اطلاعات سپاه»، «آگاهی»، «یگان تکاوری» و «نیروی انتظامی» به روستای انده میرجاوه یورش بردند. هدف آنان بازداشت دو شهروند بلوچ بود، اما با مقاومت زنان و دختران روستا، این یورش ناکام ماند و نیروهای مهاجم عقبنشینی کردند.
نیروهای نظامی با تیراندازی هوایی و الفاظ رکیک تلاش کردند زنان و کودکان بلوچ را بترسانند، اما زنان انده، با پرتاب سنگ و مقاومت جمعی، بار دیگر نشان دادند بلوچستان سرزمین مقاومت است.
این اولین بار نیست. در ۱۰ تیر ۱۴۰۴ در روستای گونیچ خاش نیز، یورش نیروهای نظامی برای بازداشت چند جوان بلوچ، به کشته و زخمی شدن ۱۲ زن بلوچ انجامید. در همان حادثه نیز، زنان بلوچ در جامعهای که سنت و مذهب دهه هاست آنان را در سایه نگه داشته بود، در خط مقدم مقاومت علیه ظلم ایستادند.
جمهوری اسلامی ایران، پس از جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، فشار بر بلوچستان را افزایش داده است. هر هفته، روستایی محاصره میشود. هر روز، خانوادهای تهدید میشود. هر شب، صدای گلوله در روستاها شنیده میشود.
این سرکوب، با همراهی مخبرهای محلی و با توجیه مبارزه با قاچاق یا امنیت ملی انجام میشود، اما در واقع تلاشی است برای شکستن روحیه مردم بلوچ، ایجاد رعب و ساکت کردن هر نوع اعتراض.
اما زنان بلوچ امروز نشان دادند این پروژه شکست خورده است. در سرزمینی که سنت و مذهب، زنان را دهه ها به حاشیه رانده است، زنان بلوچ امروز در خط مقدم ایستادهاند. سنگ در دست گرفتهاند، مقابل گلوله ایستادهاند و فریاد کشیدهاند:
«ما از خانه و زندگیمان دفاع خواهیم کرد.»
این روستاهای کوچک، آزمایشگاههای خاموش سرکوباند. جمهوری اسلامی ایران از سکوت جهان و رسانهها استفاده میکند تا مردم بلوچ را در محاصره اقتصادی، سیاسی و امنیتی خرد کند.
در جهانی که زنان حق انتخاب، آزادی و امنیت میخواهند، زنان بلوچ در حال مبارزه با خشونت سیستماتیک مسلحانه هستند، بیآنکه جهان صدایشان را بشنود.
اگر مقاومت زنان انده شکست میخورد، امروز شاهد بازداشت خودسرانه دو جوان دیگر، و شاید خونریزی در یک روستای دیگر بودیم.
این مقاومت، روشنترین نشان است که ظلم اگر با سکوت روبرو شود، تکرار میشود، اما اگر با اتحاد زنان و مردان مواجه شود، شکست میخورد.
زنان بلوچ امروز دیگر صرفاً مادر، دختر یا خواهر نیستند؛ مبارزانی هستند که در خط مقدم آزادی ایستادهاند. اگر مردم بلوچ خواهان عدالتاند، باید از مقاومت زنان حمایت کنند، باید روایت این زنان را منتشر کنند و اجازه ندهند اخبارشان در لابهلای خبرهای جنگ و سیاست گم شود. آزادی بلوچستان بدون آزادی زنان بلوچ و بدون مشارکت آنان ممکن نیست.
امروز، در بلوچستان، حکومتی به جان مردمی افتاده که تنها جرمشان، «بلوچ بودن» و «خواستن زندگی» است. امروز، زنانی که برای دفاع از خانه و جان عزیزانشان با دست خالی در برابر گلوله ایستادهاند، نماد مقاومت انسانیاند.
سکوت جهان، به معنای چراغ سبز به استمرار این جنایات است. جهان باید بشنود، ببیند و گزارش کند:
بلوچستان سرزمین زنانی است که در برابر استبداد ایستادهاند.
#برمش_صدای_زنان_بلوچستان
Bramsh-Balochistan woman’s voice
تلاش برای دستیابی به برابری جنسیتی و رفع هر گونه تبعیض و پیشبرد فعالیتها بر بنیاد حقوق بشر سازمان ملل میتوانید از طریق لینک های زیر با بِرَمْش همراه باشید:
برمش/ در شرق بلوچستان، قتل یک زوج جوان به بهانه «ناموس» با فریب و دعوت به پذیرش ازدواج، سپس کشاندن آنها به بیابان و تیرباران، نشان میدهد که خشونت علیه زنان و عشق، همچنان به مثابه ابزار کنترلی ساختار قبیلهای استفاده میشود. این قتل تنها یک حادثه نیست؛ یک پالس هشدار است از یک سیستم ارزشگذاری که خون و غیرت را مهمتر از جان انسان میداند.
بلوچستان در دهههای اخیر صحنه نابرابریهای سیستماتیک، فقر گسترده، بازداشتهای فراقانونی و ناپدیدسازیهای قهری توسط رژیم های ایران و پاکستان بوده است. اما قدرت محلی نیز در بسیاری از مناطق بهدست سرداران و شیوخ قبیلهای است که بقای خود را در کنترل زنان، روابط عاشقانه و حفظ سنتهای سرکوبگر میبینند.
قتلهای ناموسی، قدرت قبیله را تثبیت میکند، چون پیام میدهد که هیچ عاشقی حق انتخاب ندارد و زنان فقط در چارچوب قبیله و تصمیم مردان حق حیات دارند.
امروز جنبشهای ضدتبعیض بلوچ تحت رهبری فعالانی چون دکتر مهرنگ علیه ناپدیدسازی قهری و تبعیض دولتی فعالیت میکنند. اما اگر این جامعه همزمان در برابر قتل زنان و عاشقان سکوت کند، این مبارزه ناقص و متناقض خواهد ماند.
چگونه میتوان از آزادی بلوچ سخن گفت، وقتی زنان بلوچ در خانه و طایفه در ترس از کشته شدن به جرم دوست داشتن زندگی میکنند؟ چگونه میتوان از عدالت برای ناپدیدشدگان قهری سخن گفت وقتی سکوت در برابر قتل دختران و پسران عاشق، به نام غیرت، ادامه دارد؟
زنان بلوچ در حال حاضر در بدترین وضعیت تاریخی خود از نظر حق تحصیل، حق انتخاب همسر و حق مشارکت اجتماعی قرار دارند. آمارهای محلی و گزارشهای دیدهبان حقوق بشر نشان میدهد:
دختران در بلوچستان بالاترین نرخ ترک تحصیل را دارند.
ازدواج اجباری و قتلهای ناموسی در این منطقه شایع است.
زنان فعال بلوچ در خطر بازداشت، شکنجه و ترور هستند.
جنبش زن زندگی آزادی در بلوچستان شرقی، به دلیل پیوند با مبارزات ضددولتی، با سرکوب سنگین مواجه شده است.
ادبیات شفاهی بلوچ پر از داستانهای عاشقانه مانند «هانی و شیمرید» است؛ داستانهایی که در آنها زن و مرد برای عشق و وفاداری میجنگند، حتی در برابر قدرت قبیله. این میراث امروز در تضاد کامل با سنتهای خونین قتل به نام ناموس قرار دارد. آثار بجامانده و کشف شده در تمدن مهرگره نشان از قداست زنان و مادران که به مانند الهه تقدس داشته و پرستیده می شدند.
قتلهای ناموسی دشمنی با ادبیات و هویت واقعی بلوچ است، نه حفاظت از آن. قبیلهای که امروز زنان و جوانان عاشق را به گلوله میبندد، همان قبیلهای است که فردا آرمان آزادی را هم خواهد کشت.
ترس و خودسانسوری نسل جوان: ترس از کشته شدن به دلیل عشق، امید به آینده را از بین میبرد.
تقویت کنترل قبیله: مردسالاری قبیلهای مشروعیت بیشتری میگیرد.
دوقطبی جامعه: نسل جوانی که در شبکههای اجتماعی خواستار آزادی است، با ساختاری مواجه میشود که با گلوله پاسخ میدهد.
ضربه به جنبش ضدتبعیض: جامعهای که در درون خود آزاد نیست، در برابر تبعیض بیرونی نیز ناتوان میماند.
✅ جرئت بههمزدن سنتهای پوسیده: فعالان بلوچ باید قتلهای ناموسی را مانند ربایشها و ناپدیدسازیهای قهری یک مسئله مرکزی بدانند.
✅ آگاهیبخشی و مستندسازی: رسانههای بلوچ باید نام قربانیان و جزئیات این جنایات را منتشر کنند تا سکوت قبیله شکسته شود.
✅ پیوستن فعالانه زنان به مبارزه: جنبش ضدتبعیض بدون محوریت زنان ناقص است.
✅ حمایت از عاشقانههای نسل جدید: نسل جوان حق دارد عاشق شود، زندگی کند و انتخاب کند؛ اگر این حق را ندهیم، آینده بلوچ نیز کشته خواهد شد.
قتلهای ناموسی در بلوچستان، قتل جامعه و امید است. جامعه بلوچ نمیتواند به سمت آزادی و عدالت حرکت کند اگر هنوز زنان و مردان جوانش به جرم عشق ورزیدن در بیابان کشته میشوند. این قتلها باید محور اعتراضات و گفتوگوها قرار بگیرند، زیرا عدالت بیرونی بدون آزادی درونی، تنها یک شعار خواهد بود.
#برمش_صدای_زنان_بلوچستان
Bramsh-Balochistan woman’s voice
تلاش برای دستیابی به برابری جنسیتی و رفع هر گونه تبعیض و پیشبرد فعالیتها بر بنیاد حقوق بشر سازمان ملل میتوانید از طریق لینک های زیر با بِرَمْش همراه باشید:
یورش نیروهای امنیتی پاکستان به منزل دکتر سابحه بلوچ، فعال حقوق بشر بلوچ
برمش/ روز شنبه ۲۱ تیر ماه ۱۴۰۴، نیروهای سپاه مرزی پاکستان (FC)، بدون ارائه هرگونه حکم قضایی به خانه دکتر سابحه بلوچ، فعال شناختهشده حقوق بشر در بلوچستان، یورش بردند.
گفتنی است این حمله در منطقه زاهری صورت گرفته و طی آن، اعضای خانواده مورد اذیت، تهدید و تفتیش قرار گرفتهاند. دکتر سابحه بلوچ، که در کنار فعالیتهای پزشکی، از فعالان برجستهی حقوق بشر و عضو پیشین رهبری سازمان دانشجویی بلوچ (BYC) است، در هفتههای اخیر پیگیر وضعیت پدر ناپدیدشدهاش بوده است. پدر او بیش از سه ماه پیش توسط نیروهای امنیتی ناپدید شده و از سرنوشت او تاکنون اطلاعی در دست نیست.
فعالان بلوچ این اقدام را بخشی از فشار و آزار سیستماتیک علیه خانوادههای کسانی میدانند که درباره ناپدیدشدگان اجباری در بلوچستان اطلاعرسانی و اعتراض میکنند.
سمی دین بلوچ، یکی از فعالان حقوق بشر، در واکنش به این یورش نوشت: «تنها جرم او این است که پدر دکتر سابحه بلوچ بوده است. و جرم سابحه بلوچ این است که حقیقت را بیان میکند.»
در پی این اتفاق، کاربران شبکههای اجتماعی و فعالان بینالمللی خواستار توجه فوری نهادهای حقوق بشری و بینالمللی به وضعیت دکتر بلوچ و خانوادهاش شدهاند.
#برمش_صدای_زنان_بلوچستان
Bramsh-Balochistan woman’s voice
تلاش برای دستیابی به برابری جنسیتی و رفع هر گونه تبعیض و پیشبرد فعالیتها بر بنیاد حقوق بشر سازمان ملل میتوانید از طریق لینک های زیر با بِرَمْش همراه باشید: